سیزده بدر
خوب اومدم از روز سیزده بدر واست بگم که خوب بود وخوش گذشت اما دلم میخواست یه سری تا جایی که مامانم اینا رفته بودن هم بزنیم ولی دیگه نشد خوب اما از اونجایی که ما ,خاله بابایی که از یزد اومده بودن رو میخواستیم دعوت کنیم البته به همراه دایی بابایی و تا روز دوازده فروردین این کار محقق نشد روز سیزده شد مهمونی ما, البته چون مهمونا مون زیاد بودن با مامان جون اینا شریکی مهمونی گرفتیم وروز سیزده طبق هر سال رفتیم باغ باباجون واونجا بودیم منم چون میدونستم مامان جون غذا رو درست میکنن و من زیاد کار ندارم تصمیم گرفتم ژله تزریقی درست کنم که این کار رو هم انجام دادم وخیلی قشنگ شده بود اما موقع سروشون به مش...
نویسنده :
سمیه
0:31